یک نفس تا خدا
.:: Your Adversing Here ::.
 

یک‏جایی از زندگی

 

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی

اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ...

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشه نه شعور لازم برای خاموش ماندن.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر دنیاست.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.

به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش.


و بالاخره خواهی فهمید که :

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست.

یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.

قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.

مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست.

و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.



زندگی چون گل سرخ است

پر از عطر... پر از خار... پر از برگ لطیف...

یادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند

javahermarket

محکم بـــاش


محکم بـــاش وقتی خیلی نرم میشوی...  

 همه

   خَمَــــــت می کنند  

 حتی   

کسی که انـــتظار نداری

javahermarket

به سلامتیه زن..........

زَـטּ طَراوَت ـه ز ِندگـی نیستــ 

زَـטּ روغـטּ بین ِ چَرخ دَטּـده های سَختـﮧ زندگـی نیستـــ 

زَـטּ مُسَکـ ِن بَرای دَردﮫای زندگـی مَرد نیستــ

 زَـטּ بَخش مُهمـی از زندگـی نیستــ

 زَـטּ تَمــــامـﮧ تَمــــــامـﮧ زندگی ِ مَردَش اَستــ...

javahermarket

چرا نگاه می کنی

چرا نگاه می کنی ؟ تنها ندیده ای ؟



به من نخند ...



من هم روزگاری



عزیز دل کسی بودم ...



براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد


javahermarket

آرام بگـــــــیر

هنوز هم ، حوالی خواب های



شبانه ام پرسه میزنی



 دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر



بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم……

 

 

javahermarket

بوسه هایت........

تو “آدم” من “حوا”

سیبی در کار باشد یا نه

  با تو و در آغوش تو بهشت جاریست

بوسه هایت........ طعم سیب میدهند

javahermarket

دوباره برگردیم...

من از هفت سنگ می ترسم
می ترسم...

آنقدر سنگ روی سنگ بچینیم،
که دیواری ما را از هم بگیرد... 

بیا......

 لی لی بازی کنیم

که در هر رفتنی،
دوباره برگردیم...

 

javahermarket

(هدیه ای به بانو های ایرانی)

(هدیه ای به بانو های ایرانی)

---------------------
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز می‌گذشت.
فرشته‌ای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی م...ی‌فرمایید؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور کار او را دیده‌ای‌؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.
باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسه‌ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."

خداوند گفت :
"نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."
"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده‌ام.
تصورش را هم نمی‌توانی بکنی که تا چه حد می‌تواند تحمل کند و زحمت بکشد."
فرشته پرسید :
"فکر هم می‌تواند بکند؟"
خداوند پاسخ داد :
"نه تنها فکر می‌کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.
 
فرشته پرسید :
"اشک دیگر برای چیست؟"
خداوند گفت:
"اشک وسیله‌ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا‌امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."
فرشته متاثر شد:
"شما فکر همه چیز را کرده‌اید، چون زن‌ها واقعا حیرت انگیزند."
زن‌ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می‌کنند.
همواره بچه‌ها را به دندان می‌کشند.
سختی‌ها را بهتر تحمل می‌کنند.
بار زندگی را به دوش می‌کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می‌پراکنند.
وقتی خوشحالند گریه می‌کنند.
برای آنچه باور دارند می‌جنگند.
آنها می‌رانند، می‌پرند، راه می‌روند، می‌دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می‌آورد
زن‌ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و می‌دانند که بغل کردن و بوسیدن می‌تواند هر دل شکسته‌ای را التیام بخشد.
کار زن‌ها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان می‌آورند. آنها شفقت و فکر نو می‌بخشند
زن‌ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"
فرشته پرسید: "چه عیبی؟"
 
خداوند گفت:
 
"قدر خودش نمی داند . . ."

javahermarket

كامنت

پسره زیر عکس پروفایل دختره کامنت گذاشته:

ای کاش فقط 1 ساعت زیبایی تورو داشتم تا ببینم با چه حسی به اطرافیانت نگاه می کنی :│

.
.
.
اوباما که حمله نمیکنه !!!

21 دسامبر هم که الکی بود!!!

..دیگه نمیدونم باید با اینا چیکار کرد !

 


 

javahermarket

لياقت نداشته ها. . .

به خدا گفتم:
وجدانن من چی کم دارم که یه مخاطب خاص ندارم؟؟!
ندا آمد که:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تو همه چی داری بنده من،این دخترا هستند که لیاقت تورو ندارن :|
 ))))))
منم گفتم:اي ول خدا منتظر همين شفاف سازيت بودم قربون  تو خداي با مرام:))))))))))))))))

 

javahermarket

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 154 صفحه بعد


narvan1285

نارون

narvan1285

http://narvan1285.loxblog.ir

یک نفس تا خدا

یک‏جایی از زندگی

یک نفس تا خدا

ای دل غم جهان مخور این نیز بگذرد دنیا چو هست برگذر این نیز بگذرد

یک نفس تا خدا